کد مطلب:161241 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:255

منزل قصر بنی مقاتل
در این منزل خیمه ی عبیدالله بن حر جعفی را دیدند. حجاج بن مسروق و زید بن معقل هم همراه امام بودند. امام، حجاج بن مسروق را فرستاد و از عبیدالله بن حر جعفی خواست كه به او بپیوندد، اما او عذر آورد و تنها گفت: حاضرم اسبم را بدهم. امام هم فرمود كه نیازی به اسب تو نداریم و وی اینگونه از فیض شهادت محروم شد.

و گفته اند: امام علیه السلام، خود به داخل خیمه ی او رفته و طلب یاری و كمك كردند كه عبیدالله گفت: بخدا سوگند می دانم كه هر كسی از تو پیروی كند سعادتمند خواهد بود، ولی نصرت من تو را از قتال با دشمن بازنمی دارد و در كوفه یاوری ندارید و نفس من راضی به مرگم نیست! ولی اسبم را كه ملحفه نام دارد و از بهترین اسبهاست، به تو می دهم. امام در پاسخ فرمودند: «حال كه خود ما را یاری نمی كنی، ما نیازی به اسب تو نداریم، ولی تو را نصیحتی می كنم: اگر می توانی به جایی برو كه فریاد ما را نشنوی و مقاتله ی ما را نظاره گر نباشی. سوگند بخدا اگر كسی بانگ ما را بشنود و ما را یاری نكند، خدا او را با صورت در آتش می افكند» [1] .

اواخر شب امام دستور دادند از قصر بنی مقاتل آب برداشته و كوچ كنند. پس از ساعتی كه حركت كردند، امام در حال سواره بخواب رفتند و بعد از بیدار شدن فرمودند: «انا لله و انا الیه راجعون و الحمد لله رب العالمین». و دو سه مرتبه این جملات را تكرار نمودند. علی اكبر علیه السلام روی به پدر نمود و فرمود: «ای پدر! جانم به فدای تو. خدا را حمد كردی و آیه ی استرجاع خواندی، علت چیست؟» امام حسین علیه السلام فرمودند: «پسرم! در خواب دیدم كه شخصی سوار بر اسب بود و می گفت این قوم سیر می كنند و اجل هم بسوی آنان در حركت است. دانستم كه خبر مرگ ماست كه به ما داده شده است». علی اكبر علیه السلام فرمود: «ای پدر! خداوند بدی را از تو دور گرداند؛ آیا ما بر حق نیستیم؟»


امام فرمودند: «ما بر حقیم». علی اكبر علیه السلام فرمود: پس ما را باكی از مرگ نیست كه بمیریم و بر حق باشیم» [2] .


[1] مقتل الحسين مقرم، ص 189.

[2] تاريخ طبري ج 6، ص 217.